ای واااااااااااای از این ویروس
دختر نازم برای اولین بار مریض شدی تو این یکسال و یک ماهه کلی مراقبت بودم و با تمام وجود حواسم بهت بود تا یه وقت خدایی نکرده مریض نشی ولی نمیدونم سر وکله این ویروس لعنتی از کجا پیداش شد . چند شب پیش نصفه شب با گریه بیدار شدی وقتی بغلت کردم دیدم تن ناز و ظریفت داره از تب میسوزه . به حدی داغ بود که از استرس داشتم دیوونه میشدم فوری رفتم برات شربت استامینوفن آوردم و بهت دادم ولی هیچ فایده ای نداشت خلاصه اینکه تا صبح هرکاری از دستم برمیومد برات انجام دادم ولی نه تبت پایین میومد و نه میخوابیدی ، فقط گریه میکردی گاهی تو بغلم که بودی با کلی تلاش خوابت میبرد ولی سریع میپریدی و دوباره گریه میکردی . دم دمای صبح بود که دیگه من یه ساعتی فقط...
نویسنده :
اندیشه
21:12